21 هفتگی عشق مامان و یکمی نگرانی
یکشنبه ، 28 آبان ، خونه ی مامانم بودم که متوجه دو سه تا لک خییییییلی کمرنگ شدم ... به همسری زنگ زدم و گفتم ، اونم به دکترم زنگ زد و قرار شد عصری بریم مطب دکتر . دکتر برام سونوگرافی کرد و گفت یه مقدار خییییییلی کم سمت راست جفت تصاویر سیاه میبینه . گفت اصلاً جای نگرانی نیست و با کمی استراحت رفع میشه . اما من خییییییییلی نگران و مضطرب شدم . بهم گفت یه هفته استراحت کنم و نگرانی الکی هم نداشته باشم ، اما مگه میشه ه ه ه ه !!! قلبم داشت از غصه میترکید ، هرچقدر محمد باهام شوخی میکرد و سعی میکرد فکرمو منحرف کنه ، من همش انگاری که بغض داشته باشم ، دلم میخواست هیچی نگم و ساکت باشم . عجیب اینه که نظر دکترم در مورد جنسیت عوض نشده و سرسختانه میگه نینی پسمله !!! ای خداااااااااااا من که دیگه گیج شدممممم ...خلاصه خیلی در موردجنسیت کنجکاوی نکردم و گفتم دیگه هیچ چ سوالی دربارش نمیکنم .
خلاصه که الان دو روزه که خونه هستم و دارم استراحت میکنم ... خداروشکر دیگه مشکلی نبوده ، اما این دلشوره دست از سرم برنمیداره ...