ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 1 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

عاشقانه های من و نی نی ها و بابای مهربونشون

قرص

۳۸ هفته و ۴ روز 🙏

1401/9/23 9:00
نویسنده : مامان سارا
221 بازدید
اشتراک گذاری

سلام؛

امروز ۱۳ دسامبر(تاریخ شمسی هم که نمیدونم) رفتیم برای ازمایش های پیش از زایمان… شکر خدا انجام دادیم و توکل بخدا جمعه همین هفته میرم برای زایمان… دلم از الان برای این شکم قلمبه و تکون های پسرکم تنگ میشه، اما باید اعتراف کنم که انقدر خسته شدم و سنگین شدم و ترش کردم و دست و پاهام ضعف رفته، که دیگه دارم لحظه شماری میکنم برای زایمان!! ولی خدایی همه چی یه طرف، نگاه قشنگ ملورین به شکمم، انتظارش، اروم اروم دماغ کوچولوشو به شکمم زدنشو و رادینو صدا کردنش، صبا پرسیدن اینکه رادین بیداره؟ و اگر بگم نه، نزدیک اومدن و صدا کردنش “رادین … پاشو صب شده من دارم میرم مدرسه، پاشو بی ی ی ی تربیت 😄” ( کلمه بی تربیت شوخی ملورینو باباشه که دیگه تبدیل به یه طنز شده تو خونمون) همه اینا به طرف 🙏🙏🙏

خلاصه ه ه ه قشنگی های زندگی در کنار خستگی ها و سختی ها، انرژی میده دیگه… 

این روزا بشدت درگیر جفت و جور کردن یه اتاق راحت برای ملورین و جادادن وسایل رادین در کنار وسایل خواهری بودیم… خیلی کار راحتی نبود، اما گذشت و تموم شد و اتاق ملورین هم خیلی باب میلش شده و البته که وسایل پسرکم هم جا شده الهی شکر… ی بسینت کوچیک هم خریدم که بناس تو اتاق پیش من و محمد باشه تا امید به خدا ببینیم چطور میشه… 

فعلا تصمیم دارم بعد زایمان برم خونه مامان. گرچه مامان و سوگل سرماخوردن چن روزه و هنوز خوب نشدن… الهی که تا جمعه سرحال بشن و منم بتونم به برنامم برسم. 

ساناز هم بعضی روزا سرکار میره و سوفیا پیش من یا مامان میمونه، ولی با سرماخوردن مامان ، سوفیا باید پیش من باشه که نگه داشتنش برام خیلی سخت شده، اما انقد جون و دلمه که دلم برای نگه داشتنش ضعف میره… گرچه نازنین خاله یه سرماخوردگی کوجیک گرفته و خیلی بی حوصله شده و انرژی زیادی میگیره … فردا قراره بیاد و محمد هم خونه نیست! توکل بخدا 🤞🏻🙏

محمدرضا اما با دوست دختر چینی خودش مشغوله حسابی… شکر خدا گردششون به راهه، دلشون شاد باشه الهی 🙏

راستی تولدم بود چن روز پیش🥳 خیلی خوشحال که با شکم قلمبه تولد گرفتیم🙏 خیلی خوب بود، عزیزانم کنار بودن و با هم جشن گرفتیم … راستی‌ملورین هم با حمایت خاله سانازش، تنها کسی بود که بهم هدیه داد و اونم ۳۰۰ دلار بود که زیر بالشتم قایم کرده بود و منو سورپرایز کرد !!! اولش باور نمیکردم ولی اخر که گقت خاله سازان بهم داده که برای خودم باشه و منم خواستم تورو خوشحال کنم،قلبم هزار بار برای دخترکم آب شد‌‌! عروسک کوچولوی من ، شکر برای داشتنت و شکر برای قلب سرشار از مهربونی و محبتت… عشق مامان 🥹

اینم یه صبونه خیلی دوست داشتنی در کافه مورد علاقه من ، Mado:

خدایا شکرت 🙏

و در نهایت باید بگم که …

زندگی قشنگ من، که هر لحظه سرشار از زیبایی و تجربه های سخت و آسون هستی، دوستت دارم و دارم میبینم که هر لحظه از هر جهت بهتر و بهتر میشی‌به لطف خدا 🙏 

سالم و شاد باشید 🙏🙏🙏

پسندها (2)

نظرات (3)

آویناآوینا
23 آذر 01 13:51
خاله انشالله نی نی کوچولو به سلامتی به دنیا اومده باشه
مامان سارا
پاسخ
مرسی عزیزم، قراره جمعه ۲۵ آذر بیاد به امید خدا🙏 ممنون از پیغام پر محبتت، شاد و سلامت باشی عزیزم❤️🌹🌹

23 آذر 01 18:10
امیدوارم بهترین هارو هرلحظه درکنار خونودتون داشته باشید و همیشه حالتون عالی باشه)
مامان سارا
پاسخ
ممنونم🙏 آمین عزیزم ، همینطور برای شما با  قلب مهربونتون 🙏🌹
آویناآوینا
24 آذر 01 17:23
خاله منم دنبال کن داستانهای قشنگی دارم
مامان سارا
پاسخ
چشم