6 ماهگی عسلکم
سلام ...
ملورین ِ من 6 ماهه شد باشد که مبارک باشد ...
بزرگ تر شدنش کاملا محسوسه ... خانووووم شده خییییییییلی زیاااااد
-اولین جمعه از شروع 6 ماهگی ملورین برای اولین بار برای اینکه مامانی مهربونش بغلش کنه دستاش رو بالا آورد ... من که تا حالا این حرکت رو ازش ندیده بودم باورم نمیشد ، خیییییییلی ذوق کردم ... بماند که تا چند روز فقط برای مامانیش دستاشو بالا میاورد و بعد از اون دیگه من و بابای مهربونش و دایی جونش رو هم تحویل گرفت و برای بغل کردن دستاشو بالا میاره ...
-عروسکم هنوز هم نصفه غلت میزنه و میره رو شکمش و بعد از یکمی شیطونی کردن و خیس کردن ملافه و هرچیزی که دم دستش باشه ، شروع به صدا کردن من و بابایی میکنه ( البته با نق و بعدشم گریه )
-دخترک نازنینم با امروز ، سه روزه که تقریباً میشینه و خودش رو توو حالت نشسته خیلی بهتر نگه میداره ... منم از پری روز میزارم تو تختش و دورش پتو میزارم تا اگر افتاد اذیت نشه ، براش اسباب بازی میریزم دورش و اونم تا وقتی حوصلش سر نره باهاشون سرگرمه
-هنوز نمیتونه سینه خیز بره ، اما وقتی روی شکم خوابیده و با فشار دادن پاهاش بهش کمک کنیم میتونه کمی خودش رو به سمت گوشی یا هر چیز دیگه ای که نظرش رو جلب کرده بره و برش داره ... بیشترین چیزهایی که براش جالب هستن ریموت ها ، گوشی ، لپ تاپ و از همه جالب تر هم کتاب "پوپو" هستش که وقتی میبینتش تمام تلاشش رو برای رسیدن بهش میکنه .
-عشق مامان حسابی شیرین شده ... خنده هاش بی نهایت قشنگ و آرامش بخش هستن ، بخصوص برای من و باباییش که با همه خستگی و کلافگی با یه لبخندش قند تو دلمون آب میشه ...
-هفته دیگه چهارشنبه به امید خدا قراره بریم پیش خاله های مهربونش ... من که دل تو دلم نیست و بی نهایت براشون بیقرار شدم و اونا هم از همه بیشتر عاشقانه منتظر دیدن ملورین کوچولو هستن و دیگه طاقت ندارن . امیدوارم که مسافرت خوب و خوشی باشه چون من برای اولین بار قراره با نینی کوشولو برم مسافرت
ویزیت 6 ماهگی :
قد : 67 سانتیمتر
وزن : 7 کیلوگرم
دور سر: 42.5
ویرایش : واکسن 6 ماهگی
فراموش کردم درباره واکسن 6 ماهگی بنویسم ... دقیقا 26 شهریور خودم ملورین رو بردم خانه بهداشت و واکسنش رو زدم . خداروشکر فقط یکمی گریه کرد و بعدش زودی آروم شد . قطره استامینوفن رو هر 4 ساعت مرتب تا 48 ساعت بهش دادم . خداروشکر تب نکرد و من این بابت خییییییلی مسرورم چون واقعا از تب کردنش هراس دارم . فقط تا 3 روز بعد از واکسن کمی بیقرار شده بود که وقتی برای چکاپ بریمش پیش دکتر ، یه شربت داد که خیلی موثر بود و از بیقراریش کم میکرد .این هم از واکسن 6 ماهگی ... رفففففففففت تا یک سالگی ، اگرچه فکر میکنم فاصله الان تا یکسالگیش کمتر ازاونیه که حتی فکرش رو میکنم ، تو این 6 ماه تجربه کردم که کمتر از چشم بهم زدنی نینی قد میکشه و روزهای کوچولوئی تند و تند تموم میشن و میرن ... از همین الان دلم برای اینروزها تنگ شده .