ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 14 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

عاشقانه های من و نی نی ها و بابای مهربونشون

قرص

واکسن 4 ماهگی

1392/4/26 21:09
نویسنده : مامان سارا
957 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خشگلم ، امروز ساعت 10 صبح من و بابایی شمارو بردیم بهداشت و واکسن 4 ماهگیتو زدیم ... شما هم انقد بزرگ و صبور شدی که فقط یکم گریه کردی و بعدش زودی آروم شدی عزیزمممم ... منم که از یکی دو هفته قبل استرس امروز رو داشتم ، منتظر بودم تا مثل دفعه قبل ( که توضیح میدم دربارش ) بعد چند ساعت حسابی گریه کنی ، ولی خداروشکککککککر که خوب ٍ خوب بودی و با داییت که امروز بعد از رفتن به نظام وظیفه برای گرفتن نامه اداره گذرنامه ، اومده بود خونمون ، کلی بازی کردی ممول مامان... منم دوبار اول هر سه ساعت و تا الان دیگه هر 4 ساعت بهت استامینوفن میدم . امیدوارم که تب نکنی عشق کوشولو.میخوام یه نفس راحت بکشم که این واکسیناسیون هم گذشت و خیال من راحت شد آخی ی ی ی ی ی ی ... ایشاله تا واکسن بعدی

واکسن دوماهگی :

واکسن دو ماهگی ملورین رو روز 25 زدیم . محمد اون روز نرفت سرکار و بعد از رفتن به بانک برای کاری بانکیی که مامان داشت ، دوتایی دختر کوچولومونو بردیم بهداشت پردیس و واکسنش رو زدیم . ملورین کمی گریه کرد ، منم بغلش کردم و دخترکم رو آروم کردم . بعدش رفتیم خونه مامان . حدود سه ساعت و نیم بعد ، وقتی ملورین از خواب بیدار شده بود و منم میخواستم پوشک عوض کنم ، یه دفعه با اولین حرکتی که بهش دادم ، زد زیر گریه . با وجودی که قبلش لیلای عزیزم بهم گفته بود که احتمال درد بعد چند ساعت هست ، ولی فک کردم شاید از خواب بیدار شده بد اخلاق شده . پوشکش رو عوض کردم و ملورین هم از گریه سیاه شده بود ... مامانم گفت پاش درد میکنه و باید قنداقش کنیم . خلاصه به زور مامان قنداقش کرد و وقتی پاهاش تکون نخورد ، آروم شد . الهی فداش بشم دخترکم خیلی درد کشید . خلاصه بعد از اون برگشتیم خونه و حدود یکی دوساعت بعد ملورین خوب بود . تقریبا میتونم بگم تب نکرد جز اینکه فردای اون روز ، دمای بدنش شد 37.3 که من بهش استامینوفن دادم و خداروشکر دیگه بالاتر نرفت .

 

ویرایش :

امروز ( 27 تیر ) ملورین کمی تب کرد ، از صبح تا ظهر حدود یک درجه تب داشت که با راهنمایی لیلی جونم ، تونستم تبش رو بیارم پایین . کمی پاشویه کردم، شکم و ران و پیشونیش رو پارچه مرطوب گذاشتم و استامینوفن رو هم سر ساعت دادم ... همین الان دمای بدنش دو سه درجه بالاست . یعنی 37.1

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زهره
28 تیر 92 18:14
وای سارا من که راجع به واکسن عشق های کوچولوی شما که میخونم خودم استرس میگیره که از کجا تجربه کسب کنم حرفه ای هااااااااااااااااااااا
نوشتی پای ملورین درد گرفته بود بعد واکسن منم موقع خوندن پام درد گرفت هی وایییییی
انشالله که زودی این واکسن بازی ها بد واسه ملورین عشق کوچولوی من البته بدون درد تب گربه تموم بشه


زهره جونم خودمم تجربه زیادی نداشتم ، لیلی خیلی کمکم کرد از همه لحاظ ...
هههههههه عزیزمممم ... آره واقعااااااً
آیه ی عشق
29 تیر 92 18:40
الهی که همیشه سلامت باشه

راستی نمیدونستم داداشی داره میره سربازی... ایشالا خیلی زود و راحت بگذره و کلی خاطره ی خوب از این تجربه ی جدید براش بمونه


لیلی جونم خدا بخواد داره برای معافیتش اقدام میکنه ، ایشاله که زودتر جور بشه
بازم ممنونم خواهری