ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 1 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

عاشقانه های من و نی نی ها و بابای مهربونشون

قرص

خبر خوش بارداری به خانوادم + پانوراما تست+ تغیین جنسیت 🙏

سلام؛ باز مثل همیشه دیر به دیر میام ، ولی واقعا این روزا نه سرم شلوغه نه یادم میره، فقط تنبلی بیداد میکنه!  از خبر دادن به مامان اینا شروع کنم که ۸ May که روز مادر بود و تقریبا سه روز بعد سونوی اول، من و محمد تصمیم گرفتیم که این خبر خوش رو به همه بدیم. محمد برای مامان یه گلدون گل خرید با یه جعبه شیرینی و با ملورین نازدونم، رفتیم اونجا. محمد عکس سونوگرافی رو گذاشت توی پاکت کوچیک و وقتی همه نشسته بودیم داد به ملورین ! ملورین هم باز کرد و با دیدن سونوگرافی شستش خبر دار شد و خیلی بی تفاوت شونه انداخت بالا و به بازیش مشغول شد!!! خب برای ما خیلی طبیعیه طرز برخوردش چون میدونیم نشون نمیده ولی از درو...
8 تير 1401

۶ هفته و ۶ روز + سونوگرافی اول و عکس از ماهی کوچولوی مامان 🧿

امروز ۲۰۲۲/۵/۵ چن شبیه که خواب خیلی راحتی ندارم، نمیدونم شاید فکرم درگیر‌سونوگرافی یا شایدم بخاطر لک دیدنم بوده باشه که تقریبا دو روز ادامه داشت و بعد قطع شد شکر خدا… ولی بخصوص دو شب گذشته شب تا صب ده دفعه پاشدم ، هربار با یه خواب عجیب غریب ! دوباره به سختی خوابیدم … امروز صبحم مثل چن روز گذشته قبل از زنگ موبایل از خواب بیدار شدم، به سختی داشتم سعی میکردم با تاری اول صبح چشمم، موبایلم چک کنم و ایمیل مدرسه رو کنترل میکردم بابت پرداخت هزینه کارگاه علوم… با فکر اینکه من دو هفته پیش بابت همین کارگاه پول دادم، چرا دوباره برام نوتیفیکیشن اومده، حسابم باز کردم و دیدم که از حسابم کم نکردن! خلاصه پرداخت کردم ...
16 ارديبهشت 1401

Bebeğim hoş geldin 🙏🙏

سلام؛  امروز که ۲۶ ایپریل هست و من پریروز یعنی ۲۴ ایپریل متوجه شدم که خدا دوباره به من و عشقم لطف کرده و یه نینی کوچولو تو دلمه! هنوز به هیشکی نگفتیم حتی به خواهرام!  قراره سونو کنم و به امید خدا بعدش خبر بدیم🙏 خداروشکر میکنم که هر روز بهترین و شیرین ترین خاطره ها رو برای ثبت کردن تجربه میکنیم🙏🙏 کاشکی این تستا زودی صفحش خاموش نمیشد!! عکس گرفتم ولی دلم میخواست خودش همین مدلی بمونه تا ابد 🥲کلی بغلشون میکنم😂 خدایا شکرت 🙏🙏🙏 اینم عکس از ملورینم و سوفیا دختر خاله سازان🧿🧿 ملورین عاشقه و میگه اون خواهرمه ، نگید دختر خاله 🥲   شکر خدا که شماهارو داریم عزیزم🙏🙏 ...
6 ارديبهشت 1401

ملورین 7 ساله و 9 ماهه من

سلام  این روزا که مامان از همیشه بی حوصله تر و کلافه تر بود ، ملورین عزیزتر از جونم مثل همیشه برام یه مرهم بود ، با بغل کردنش انقد انقد آرامش میگریم که فقط خدا میدونه... دیگه ازدو روز پیش تعطیلات کریسمس شروع شده و ملورین که البته از دو هفته پیش شایدم زودتر در حال شمردن روزها برای رسیدن به شب گریسمس و کادو گرفتنه ، دیگه از هیجان هر لحظه دلش قنج میره ... چقد خوبه بچگی ، یاد عید نورزو میوفتم وقتی کوچیک بودیم ، ما هم همینقدر برای سفره هفت سین هیجان داشتیم ، برای عیدی هایی که هرچند مبلغی نبود اما بهترین حس دنیا رو برامون داشت...  ملورینم زیبای من پر از استعداد و هنر هستش ، هر روز همه مارو با نقاشی و چیزایی که برای اسباب بازی هاش د...
1 دی 1399

از ۱۴ هفتگی و غربالگری تا ۱۷ هفتگی و توقف بارداری

سلام ... امروز چهارده هفته ی تمام هست که باردارم ... تا به امروز همه چیز خوب و خوش بوده و از این به بعدم به امید خدا همینطور هست ... تقریبا ده روز پیش دکتر خانوادم منو برای ازمایش و سونوی هفته دوازده فرستاد ، من دقیقا دوازده هفته و سه روز بودم و همون روز سونو و آزمایش رو همزمان دادم، اگرچه سونو نصفه کار موند چون نینی کوچولو حوصله تکون خوردن نداشت و مجبور شدم هفته بعد باز هم برم که البته فقط استخوان بینی رو باید تو سونو میدید که باز هم نینی خواب بود و حال تکون خوردن نداشت، پس خانم سونوگرافی گفت که همینا فک میکنم کافیه اگر دکترت عکسای بیشتر خواست باید دوباره بیای ... تا اینکه دیروز دکتر خانوادم زنگ زد و بعد احوالپرسی گفت که جواب آزمای...
6 آذر 1399

مادرانه 1

سلام م م م   امروز 16 اکتبر هستش ، یه روز آقتابی و خیلی خوب ... ملورین سرکلاس آنلاین هستش ، محمد دنبال کارای شرکت که حدود دو ماهی میشه راه انداخته و آروم آروم داره به امید خدا پیش میبره ... کلی حرف ناگفته هست که میخوام اینجا به یادگار  ثبت بشه ، برام مهمه چون این روزا با خوندن خاطرات سالهای قبل تو همین وبلاگ کلی حس و حال اونروزا برای تداعی شد ... کلی تجربه که یادم رفته بود و کلی اطلاعات که از قبل داشتم و الان بازیابی کردم ... در مورد بچه داری من خیلی تجربه کسب کردم ، کلی اتفاقای کوچیک افتاد که بزرگ کردم و ترسیدم و روز و شبم رو بهم ریخت ... باید این هارو مینوشم باز تکرار نکنم برای بچه بعدی ، من الان که سال های قبل رو...
25 مهر 1399

نیو آپدیت

سلام چه غریبه دیگه برام اینجا پست گذاشتن درحالیکه تو چن سال اخیر اینهمه اپ های مختلف با دسترسی فوق العاده راحت تر وجود دارن اما انگار اینجا یه جور دیگس برام . اینجا کلی خاطره توشه که بعضیاش به کل یادم رفته بود.  الان که دارم مینویسم باید بگم که اخرین بار سه چهارسال پیش اینجا بودم ، و نه یوز نیم نه پسورد یادم نبود اما یهویی یاد اینجا افتادم و اتفاقی تونستم که یوزر و پسورد رو ریکاوری کنم!  چقد گذشته هااااا و چقد اتفاقا افتاده اما از این شروع کنم که الان در نورث یورک در انتاریو زندگی میکنیم ، یه خونه خیلی خشگل با یه حیاط بی نظیر ... یه دخترکوچولوی کلاس دومی ، یه همسرمهربون و حمایتگر درکنار مامان و سوگل و داداشی ، و سانی ...
18 مهر 1399